سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چرا تسلسل علل محال است ؟

«تسلسل» یا محال بودن «تسلسل» در حقیقت مخفف برهان و قاعده «تسلسل علل نامتناهی محال است» می‏باشد.

    تسلسل از ماده سلسله و به معنای زنجیر است و به اموری که زنجیر وار به دنبال هم واقع شوند، اطلاق می‏شود. اما در اصطلاح فلاسفه و متکلمان اسلامی تسلسل یعنی زنجیره شدن علت‏های غیر متناهی و نامحدود، که تعداد بیشماری علت‏ها و معلول‏ها را شامل می‏شود که هرکدام از دیگری صادر شود و بالا برود ولی در نهایت به علتی که قائم به خود است، منتهی نشود.

    فلاسفه نظام و ترتیب علت‏ها و معلول‏ها را به حلقه‏های زنجیر که به ترتیب پشت سر یکدیگر قرار دارند، تشبیه کرده‏اند (آشنایی با علوم اسلامی، استاد مطهری، ج 1، ص 221). و با این تشبیه بیان داشته‏اند که در این سلسله زنجیروار علت‏ها و معلول دو فرض قابل تصور است:

    فرض اول: این سلسله آغازی دارد که به آن هستی می‏بخشد و موجود می‏کند.

    فرض دوم: این سلسله هیچ آغازی ندارد و تا بی نهایت پیش می‏رود. این فرض همان تسلسل است.

در کتاب‏های فلسفه و کلامی، 10 برهان برای اثبات محال بودن تسلسل اقامه شده است، (مقالات فلسفی، استاد مطهری، ج 3، ص 26). یکی از این براهین از ارسطو است و مابقی آن‏ها توسط فلاسفه و متکلمان مسلمان چون فارابی، ابنسینا، فخر رازی، خواجه نصیرالدین طوسی، میرداماد، ملاصدرا اقامه شده است. اما واقعیت این است که تصور روشن جوانب قاعده «تسلسل علل متناهی محال است» ما را به وضوح به درستی آن پایبند می‏کند.

    مناسب می‏دانم که قبل از اینکه نظر فلاسفه را در این باره تشریح نمایم مثالی عرفی از زندگی روزمره بیان کنم.

    فرض کنید که شما در صدد خرید رایانه‏ای هستید، اما هیچ اطلاعی از ساختار و اجزاء و قیمت آن ندارید. برای اطمینان از اینکه دستگاهی که در صدد خرید هستید، برای کار شما مناسب است و از جهت قیمت هم مناسب می‏باشد. حتما به یکی از آشنایان خود که دراین امرخبره و متخصص است، مراجعه می‏کنید. اما بر فرض اگر «الف» که هیچ تخصصی در این امر ندارد، شما را ترغیب به خرید دستگاه کرد و دلیل خود را آقای «ب» قرار داد که او نیز همانند او غیر متخصص است و آقای «ب» به نظر آقای «ج» استناد کرد و همین طور به بالا، طبعا هیچ اطمینانی برای شما حاصل نخواهد شد. تنها در صورتی این اطمینان برایتان حاصل می‏شود که این سلسله و زنجیره تایید کنندگان دستگاه به یک متخصص منتهی شود، و گرنه خرید دستگاه را تا مشورت با یک نفر متخصص متوقف می‏کنید.

    چنین رفتاری در بسیاری کردار و اعمال ما مشهود است و مثال‏های بسیاری در این مورد می‏توان بیان داشت. به بحث خود باز می‏گردیم.

    فلاسفه محال بودن تسلسل را فقط در سلسله و زنجیره علت‏ها و معلول‏های بالفعل جاری می‏دانند. و منظور آن‏ها از علت نیز علت هستی بخش و وجود دهنده به معلول است زیرا در نظر آنها هر معلولی برای اینکه موجود شود، نیازمند علتی است که به او وجود و ضرورت وجود دهد. زیرا معلول یعنی چیزی که نسبت به وجود و عدم بی‏تفاوت است و به اصطلاح نسبتش به هستی و نیستی یکسان است، و برای اینکه موجود شود و به جهان هستی پا بگذارد، باید از این حالت بی تفاوتی و یکسانی خارج شود و ضرورت وجود پیدا کند.

    اما این ضرورت در خور معلول نیست. پس باید از غیر خود بگیرد که همان علت است. اما علت ضرورت را از کجا گرفته است. در اینجا دو فرض است:

    1ـ علت ضرورت را در ذات خود دارد و به اصطلاح واجب الوجود بالذات است و ضرورت ذاتی دارد. یعنی خود، معلول چیزی نیست. و وجود متعلق به خودش است.

    2ـ علت ضرورت را از علت سومی گرفته است. زیرا ضرورت ذاتی ندارد و خود او نیز ضرورتی غیری دارد. یعنی به واسطه علت، ضرورت پیدا کرده است. سؤال درباره علت سوم می‏شود و در صورتی که آن نیز ضرورت غیری داشت، سؤال درباره علت‏های بعدی، چهارم وپنجم و... نیز مطرح می‏شود.

    روشن است که بنابر فرض اول، نظام علّی و معلولی متناهی است و این زنجیره آغازی دارد. اما بنابر فرض دوم نظام جهان قابل توجیه نیست. زیرا برای موجود شدن معلول اول، حتما لازم است از جانب علت خود ضرورت وجود یابد، اما این سؤال مکرر در مکرر درباره علت‏های دیگر نیز تکرار می‏شود، و هیچگاه متوقف نمی‏شود، و این سلسله تا بی نهایت کش پیدا می‏کند و اصلاً چنین سلسله‏ای امکان تحقق ندارد. زیرا روشن شد که هیچ کدام از این علت‏ها ضرورت و وجودشان از خودشان نیست و همگی در ضرورت و وجود وام دار علت بالاترخود هستند و طبیعتا چنین سلسله‏ای هیچگاه موجود نمی‏شود مگر اینکه به علتی منتهی شود که وجود از خودش است و ضرورت ذاتی دارد.

    بنابراین تا علتی در آغاز این سلسله نباشد که در ذات خود ضرورت دارد و وجود از خودش باشد، و سلسله را از هستی سیراب کند، سلسله مفروض نه ضرورت می‏یابد و نه موجود می‏شود و کل زنجیره علت‏ها و معلول‏ها پا در هوا می‏ماند.

    با این بیان روشن می‏شود که سلسله و زنجیره علت‏ها و معلول نمی‏تواند بیشمار و نامحدود باشد و در نهایت باید به علتی که علت آغازین و نخستین نام دارد و دارای ضرورت ذاتی است، منتهی شود. این بیان را «تسلسل» یا «محال بودن تسلسل» و به عبارت دیگر «محال بودن تسلسل علل نامتناهی» می‏گویند.

    بیان دیگر نیز (از مرحوم ملاصدرا) برای بطلان تسلسل آمده است که مبتنی بر نظریه اصالت وجود است. طبق این نظریه معلول یعنی عین وابستگی به علتی که به او هستی می‏بخشد، اگر علت معلول دیگری باشد، پس آن نیز نسبت به علت ایجاد کننده عین وابستگی است واستقلالی از خود ندارد. در این صورت اگر سلسله‏ای از علت‏ها و معلول‏هایی فرض شوند که هر کدام معلول علتی بالاتر از خود است، زنجیره‏ای از موجوداتی غیر مستقل و وابسته تشکیل می‏شود. و روشن است که وجود و هستی وابسته بدون وجود و هستی مستقل که هیچگونه وابستگی به دیگری نداشته باشد، اصلاً قابل فرض نیست. پس با فرض وجودی مستقل که کل سلسله و زنجیره موجودات وابسته به او بستگی دارند، این سلسله موجود می‏شود و تحقق می‏یابد. بنابراین تحقق سلسله و زنجیره علت‏ها و معلول‏های وابسته تا بی‏نهایت و بدون فرض آغازی مستقل، محال است.

    چنانچه ملاحظه فرمودید، تمام بحث در محال بودن تسلسل، به این اصل واضح و روشن می‏رسد که سلسله و زنجیره علت‏ها و معلول‏ها باید آغازی داشته باشد و بی‏نهایت و غیر متناهی نمی‏تواند باشد.

    با این بیان فهم استدلالهایی را که فلاسفه برای اثبات وجود خدا از راه محال بودن تسلسل می‏کنند، آسان می‏گردد. ما این استدلال‏ها را در چهار بند خلاصه می‏کنیم:

    1ـ در جهان هستی، یقینا اشیاء و چیزهای موجود هستند. «ما به هستی خود علم و یقین داریم. و می‏دانیم که موجود هستیم و غیر از خودمان، اشیاء و چیزهای بسیاری را می‏شناسیم که آن‏ها نیز حقیقتا موجودند. و چه بسا از ما تأثیر می‏پذیرند یا در ما تأثیرمی‏گذارند.

    2ـ اشیایی را که پیرامون خود می‏شناسیم ـ لا اقل در جهان طبیعی و مادی ـ ممکن الوجود هستند. یعنی ضرورت و هستی خود را از علت گرفته‏اند، و به علت هستی بخش خود متکی هستند. زیرا مثلاً «من» زمانی نبوده‏ام و زمانی هم خواهد آمد که در این جهان نیستم. اگروجود برای من ضروری بود و این ضرورت از ناحیه ذات خود من بود، امکان نداشت که هیچگاه موجود نباشم. همین که اکنون هستم، اما در گذشته نبودم و آینده نیز نخواهم بود، نشان از این است که ضرورت و وجود خود را، از علتی هستی بخش گرفته‏ام.

    3. تسلسل در علت‏های هستی بخش محال است و سلسله موجودات جهان باید به آغازی منتهی شود که خود موجود و مستقل و واجب الوجود با لذات است، یعنی ضرورت وجودی خود را از ذات خودش گرفته است و وجودی است که هستی‏اش قائم به خودش است ومستند به علتی دیگر نیست.

    4. اگر چنین موجودی در آغاز جهان آفرینش نباشد، هیچگاه این جهان تحقق و وجود نخواهد یافت. اما در بند اول دانستیم که موجودات بسیاری در عالم و جهان ما موجودند و همین نشانه از وجود آغازی است که علت نخستین و آغازین جهان است و واجب الوجود بالذات و مستقل می‏باشد.

شما را برای مطالب بیشتر به کتابهای زیر ارجاع می‏دهم:

    1. مرحوم ملاصدرا در کتاب اسفار اربعه، جلد 2، ص 144 تا 167، 10 برهان محال بودن تسلسل را بیان کرده است. و حضرت آیت ‏الله جوادی آملی در شرح خود بر این کتاب، تحت عنوان «رحیق مختوم» در بخش سوم از جلد دوم، فصل چهارم به تفصیل این براهین را شرح وتوضیح داده‏اند.

    2. قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی تألیف دکتر غلامحسین ابراهیمی دنیانی، ص 160 تا 170، ضمن اشاره به برخی از برهان‏های فوق، سیر تاریخی قاعده را نیز به طور اجمال بیان کرده است.

    3. اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد 3، ص 144 تا 147، متن از علامه طباطبایی و پاورقی‏ها از استاد مطهری است.

    4. مقالات فلسفی استاد مطهری، جلد 2، ص 21 تا 28 و جلد 3، ص 26 و 27

    5. شرح منظومه، استاد مطهری، جلد 2، ص 129 و 160

    6. آموزش فلسفه , آیت الله مصباح یزدی , جلد 2, ص 79 و 80

    7. آموزش عقاید, ایت الله مصباح یزدی , ص 60 و 61